جدول جو
جدول جو

معنی دفتری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دفتری کردن
(پَ / پِ تَ)
به دفتر درآوردن. تحریر کردن، در دفاتر ثبت کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ بَ تَ)
طومار کردن. در فهرست مندرج کردن. (ناظم الاطباء). دفتر ترتیب دادن. نوشتن. کتاب ساختن. تحریر کردن:
چون مناقب نامۀ آل نبی دفتر کنند
نام او چون فاتحه آغازآن دفتر سزد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
مریض را خواباندنخواباندن بیمار در بیمارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
قضا، حکومت، محاکمه، دیوان کردن، فصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفترینه کردن
تصویر دفترینه کردن
ثبت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
Hospitalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
Drill, Excavate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
Arbitrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
hospitaliser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
arbitrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
percer, creuser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
ins Krankenhaus einweisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
perfurar, escavar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
госпитализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
hospitalizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
сверлить , раскапывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
arbitrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
perforar, excavar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
arbitrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
perforare, scavare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
ricoverare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
arbitrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
hospitalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
bohren, ausgraben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
裁定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
钻孔 , 挖掘
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
arbitrażować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
wiercić, wykopać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
арбитрировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
арбітрувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
сверлити , викопувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
госпіталізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داوری کردن
تصویر داوری کردن
schlichten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بستری کردن
تصویر بستری کردن
hospitalizować
دیکشنری فارسی به لهستانی